جدول جو
جدول جو

معنی شش ده - جستجوی لغت در جدول جو

شش ده
(شِ دِ)
ده مرکز دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و پنبه و میوه و صنایع دستی زنان: قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است. (فرعی). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ دِهْ قَ رَ بِ)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش مرکزی شهرستان فسا. حدود - شمال: دهستانهای ایج و حومه اسطهبانات. جنوب: دهستانهای فسارود و شیب کوه. خاور: دهستان ایج. باختر: دهستان نوبندگان. این دهستان در شمال خاوری بخش و جنوب کوه تودج (بر پایین) واقع، و آب مشروب و زراعتی آن از قنات و چشمه و چاه است. محصول آنجا غله وپنبه و انجیر و انگور و جالیزکاری و لبنیات است. صنایع دستی: قالیبافی. آبادی: 21. جمعیت: حدود 8000 تن. دیه های مهم: شش ده، دولت آباد. بومه، قره بلاغ، زنگنه، غلباش، داراکویه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ دِ شِ دِهْ)
در کمتر از شش فرسخ در شرقی شهر فسا است
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ دِ شِ دِهْ)
دهی از بخش مرکزی شهرستان فسا. سکنۀ آن 625 تن و آب آن از چاه و محصول عمده آنجا غلات و حبوب و پنبه و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عَ دِ)
دهی است کوچک از دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا واقع در 34 هزارگزی خاور فسا و در کنار راه فرعی فسا به داراکویه. سکنۀ آن 41 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
آتش دهنده، کسی که به عهد آتش در خانه یا مزرعه ی کسی افکند
فرهنگ گویش مازندرانی
قراردادی بین مالک زمین و کشاورز، برابر با دو ششم
فرهنگ گویش مازندرانی